پرستوهای مهاجر | ||
بر بالین شهیدان مفقودالاثر آمدى اما چرا پاى تو همراه تو نیست چشمهاى جادهپیماى تو همراه تو نیست تا تكانى خستگىهاى مرا از شانهام دست این همسایه پاى تو همراه تو نیست دیدمت اما نگاه تو به سویم پل نبست باغ لبخند شكوفاى تو همراه تو نیست چون درختان خزان آلوده افتادم به خاك مىرسى حتى تماشاى تو همراه تو نیست در نگاه من نشستى ، پس سلام تو كجاست ؟ ها، ببخشایم كه لبهاى تو همراه تو نیست آمدى اما دلم مىگوید این تو نیستى هیچ از پنهان و پیداى تو همراه تو نیست
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |